جدول جو
جدول جو

معنی تارومار شدن - جستجوی لغت در جدول جو

تارومار شدن
قلع وقمع شدن، مغلوب شدن، مقهور شدن، منکوب شدن
متضاد: پیروز گشتن، ظفر یافتن، پخش وپلا شدن، پراکنده شدن، متفرق شدن
متضاد: اجتماع کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تار و مار شدن
تصویر تار و مار شدن
از هم پاشیدن، زیر و زبر شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تار و مار شدن
تصویر تار و مار شدن
((~. شُ دَ))
از هم پاشیده شدن
فرهنگ فارسی معین
پخش وپلا کردن، پراکندن، پراکنده ساختن، تاراندن، متفرق کردن، قلع وقمع کردن، مغلوب کردن، مقهور کردن، منکوب کردن، نیست ونابود کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد